شبیه تو . . . !
بجای تو
به فرشته ای نگاه می کنم
شبیه تو . . .
- ۳ نظر
- ۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۹:۴۶
بجای تو
به فرشته ای نگاه می کنم
شبیه تو . . .
عیدی گذشت و
یوسف گم گشته ام را
ندیده ام . . . !
دلتنگی تو
دلتنگی های زندگیم را
زیاد کرده . . .
عاشق هیچ وقت آرامش ندارد و دائما مضطر است.
دوست دارد نزد معشوق به کمال مطلوب برسد لذا همیشه مضطر خواهد بود.
_____________________________________
* النمل - 62 :: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ :: یا آن که درمانده را چون بخواندش پاسخ می دهد و آسیب از او دور می کندو شما را در زمین جانشین پیشینیان می سازد آیا با وجود الله خدای دیگری هست ? چه اندک پند می گیرید.
در پس تمام عاشقانه های شهر
یکی حقیقت شگرفــــــ
می خورد به چشـــــم؛
چشم های تو،
بهــــــانه تمام عاشقانه هاست . . . !
جاهایی هم هست
که وقتی پا میذاری اونجا
انگار
کوه رو سرت خراب میشه . . . !
بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر
یا محمّد، یا علی، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، یا صاحب الزمان أدرکنی و لا تهلکنی
___________________
پ.ن: جمعه 28 شهریور 93
دلم برای
جواب سلامی
تنگ شده است . . . !
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تـازه مــرا آشنا کند
پاییز میرسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند
او میرسد که از پس نه ماه انتظار
راز ِ درخت باغچـــه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوههــای تازه بیــارد ، خـدا کند
او میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قـول داده است بـه قــولش وفا کند
پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جــز این کــه روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها
یک فصل را بخاطر او جا به جا کند
تقویـم خواست از تو بگیرد بهـــار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر
در را بـــه روی حضــرت پاییــــز وا کند...
علیرضا بدیع
کاری کن ماندگار شوم . . .
دوست ندارم بازگردم . . .
من خاک ترا به چرخ اعظم ندهم | یک ذره غمت بهر دو عالم ندهم | |
نقش خود را نثار عالم کردم | وز نقش تو من آب به آدم ندهم | |
من درد ترا ز دست آسان ندهم | دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم | |
از دوست به یادگار دردی دارم | کان درد به صد هزار درمان ندهم | |
من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم | یک موی ترا به هر دو عالم ندهم | |
گفتم جان را به یار محرم ندهم | از گفتهی خود بیش دهم، کم ندهم |
_____________________________________________________________
مدعی گوید که در عالم بالاست بهشت
هر کجا نام تو افتاد همانجاست بهشت
_____________________
پ.ن:وقت خوش با تو بسر شد . . . !
روز میلاد مادر
تولدی دوباره
خواهم داشت...!
_________________
آغازی عاشقانه تا بهشت...
سه نقطه ها
از دستم
آسی شدند
از بس که
کلمات را
قورت دادم...!
وقتی
عاشق باشی
دلتــــــــــــ
الآن می خواهدش
تا جمعه
دیـــــــــــــــر است!
دعایم
این است که من هم
ارباً اربا شوم برایت...
حسیـــــــــــــــــن(ع)
قلبم را که بشکافی
خودت را میبینی
"تو" مروارید منی
نه! او مروارید من است...!
"تو" که میگویم هر کسی این "تو" را به خود میگیرد...!
اما او همان "تویی" هست، که من می خواهم...!